این بیماران دیدگاه منفی نسبت به خود دارند به ویژه این که بر این باورند بی لیاقت،بی عرضه،ناامید و ناتوان در کنار آمدن با دنیای خطرناک و بی عاطفه به تنهایی هستند(بلینگ و همکاران،2006). اگر به حال خودشان واگذاشته شونداحساس پوچی ،اضطراب مفرط و ناتوانی در کار می کنند.ممکن است حتی وقتی رابطه وابستگی بدون نقص باقی می ماند ،بدلیل نگرانی نافذ مبنی بر اینکه جو حاکم ممکن است به دلایلی برای مثال مرگ یا طلاق از بین برود احساس اضطراب نمایند(ساراسون و ساراسون،1387). این افراد به دیگران وابسته اند و از سایرین توقع دارند مسئولیت اتفاقات مهم زندگی آنها را متقبل شوند.اعتماد به نفس ندارند و از تنهایی بیم دارند(مجتهدی،1380).
تحریف شناختی اولیه آنها تفکر همه یا هیچ مربوط به خود مختاری است.این افراد تماما نگران خشنود کردن دیگران و مورد پسند واقع شدن آنها هستند که این مسئله پایبندی به درمان را دچار مشکل می کند .این افراد بسیار به ارتباط در بافت درمان وابسته هستند که این مسئله سایر اعضاء را که در حال کشمکش با مشکلات بین فردی و هیجانی خودشان هستند،درمانده می کند.این افراد اعتقاد دارند اگر صلاحیت کسب کنند،توسط دیگران طرد خواهند شد(بلینگ و همکاران،2006).علت اختلال شخصیت وابسته روشن نیست.یک نظریه آن است که افراد وابسته والدین بسیار محافظت کننده داشته اند و زندگی راآنقدر برای کودکان خود آسان می سازند که آنها هرگز مهارت های بقا را نمی آموزند .بعضی نظریه پردازان معتقد بوده اند که کودکان وابسته به طور نامطمئن ،به مادران یا دیگر مراقبین خود وابسته بوده اند ،یا طی دوران کودکی روابط نزدیک و قابل اعتمادی با دیگران نداشته اند(ساراسون و ساراسون،1387). فروید قایل به یک بعد وابسته ی دهانی برای شخصیت بود که مشخصه هایش عبارت بود از وابستگی ،بدبینی،ترس از امور جنسی،به خود مطمئن نبودن،انفعال،تلقین پذیری ،و فقدان مقاومت و پا فشاری در کارها.این توصیف به طبقه اختلال شخصیت وابسته درDSM-IV-TR شباهت دارد(جانگ،2005) .اختلال شخصیت وابسته در زنان بیشتر از مردان دیده می شود(اسپیزر و ویلیامز،2000).
آن ها از موقعیت های مسؤلیت آور پرهیز می کنند و اگر از آن ها خواسته شود که نقش رهبر را در جایی بر عهده بگیرند،مضطرب می شوند و ترجیح می دهند تحت سلطه باشند .پافشاری در انجام تکالیفی را که مربوط به خودشان است،دشوار می یابند،اما اگر قرار باشد آن تکالیف را برای کس دیگری انجام دهند،مداومت در آن ها کاری برایشان ندارد.این گونه بیماران دوست ندارند تنها باشند و دلشان می خواهد کسی را پیدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند؛همین نیاز آن ها به دلبستگی به فرد دیگری است که روابط آنان را خدشه دار کرده است.بدبینی،بی اطمینانی به خود،انفعال،و ترس از ابراز احساسات جنسی وپرخاشگرانه ،مشخصه های رفتار بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وابسته است.این گونه افراد ممکن است همسری بدرفتار ،بی وفا،یا الکلی را مدت ها تحمل کنند،برای آنکه احساس دلبستگی شان به او خدشه دار نگردد(جانگ،2005).
انواع شخصیت وابسته
الف )شخصیت وابسته ی موافق و راضی: این افراد در مقایسه با سایر افراد وابسته ، سلطه پذیر ترند و با خواسته های دیگران کاملا موافقند و آن ها را برآورده می کنند . این افراد تشنه ی محبت ، مراقبت و امنیت هستند و به دلیل ترس از تنهایی و رها شدن کاملا ً مطیع و فرمانبردارند، معمولا در رابطشان با دیگران مهربان ، خیر اندیش ، خوش نیت و همیار هستند ، ترجیح می دهند از اختلاف و تعارض اجتناب کنند و سعی می کنند با دیگران هماهنگ باشند ، حتی اگر برخلاف عقید و ارزش های شان باشد.
می خواهند همیشه و همه جا تایید شوند . آن ها خود را از درون قبول ندارند و از طریق روابط با دیگران و گرفتن تایید های بیرونی احساس ارزش و اعتبار می کنند . نگرش ساده لوحانه ای نسبت به مشکلات زندگی دارند (مشکلات زندگی را بسیار ساده می گیرند ). بسیارفداکارند و آماده اند نقش یک فرد زیر دست را ایفا کنند ، از ابراز وجود اجتناب می کنند و به طور کلی با هر چیزی موافقت می کنند تا دیگران را به اداره کردن زندگی و جبران بی کفایتی های شان تشویق کنند. اغلب شاد و خندان هستند ، و کلماتی دوست داشتنی را بیان می کنند ، اما به ندرت مسئولیت های جدی را بر عهده میگیرند . وقتی قرار است کاری را شروع کنند احساس درماندگی می کنند و اگر فردی را که به آن متکی هستند از دست بدهند ، احساس افسردگی می کنند . احساس گناه ، بیماری بدنی و اضطراب در این افراد رایج است .
ب)شخصیت وابسته ی نابالغ : همه ی افراد معمولا ً در زمینه های مختلفی مهارت دارند ، در هر فرد توانایی هایی وجود دارد که زمانی به شکل های مختلفی به رشد و کمال می رسد ، مثلا ممکن است توانایی ریاضی زودتر از توانایی موسیقی به بلوغ برسد یا بر عکس . اما برخی افراد هرگز در هیچ زمینه ای از زندگی به موفقیت نمی رسند و در همه ی زمینه ها کودک می مانند ، این افراد معمولا بزرگ سالانی هستند که فعالیت های کودکانه مانند بازی کردن را ترجیح می دهند و از ارتباط با کودکان و نوجوانان احساس رضایت بیشتری دارند ، مسئولیت های بزرگ سالی را دوست ندارند ، از بلند همتی و جاه طلبی که به اتخاذ نقش های بزرگ سالی منجر می شود امتناع می کنند ، و تا زمانی که اجازه اشته باشند به فعالیت های کودکانه ی خود ادامه دهند احساس رضایت می کنند و خوش حالند و به محض آنکه توقع و انتظارات دیگران از آنان بالا برود ، بسیار آشفته می شوند.
پ)شخصیت وابسته ی بی ثمر: این افراد فاقد نیرو و انرژی زندگی هستند ، درابراز وجود و استقلال بسیار ضعیف اند، هیجان های خوش حالی و شادی را عمیقاً تجربه نمی کنند. درپی یک زندگی بدون مشکل و خالی از مسئولیت هستند ، نه به دلیل اینکه کودک هستند بلکه به این دلیل که اصلا انگیزه و هدفی برای زندگی کردن ندارند. چون نمی خواهند با واقعیت رو به رو شوند و از پذیرفتن وضعیتی که در آن باید سخت کار و تلاش کنند ، امتناع می کنند. به سرنوشت اعتقاد دارند و هر اتفاقی را به شانس و تقدیر نسبت می دهند. زندگی این افراد معمولا ً تغییر نمی کند، چون نه انگیزه ای برای تغییر آن دارند و نه می خواهند که در زندگی فرد عملگرا و موثری باشند.
ت) شخصیت وابسته ی فارغ از خود: این افراد به صورت افراطی مطیع دیگران اند و کاملا در دیگری گم می شوند ، مانند اوفکر و رفتار می کنند ، به طوری که حتی ارزش های خود را نادیده می گیرند و به ارزش های دیگری می چسبند ، برای مثال مطابق با نظر او لباس می پوشند ، کار می کنند و … در نتیجه خودشان را کاملا فراموش می کنند .
معمولا توانایی های منحصر به فرد خود را نادیده می گیرند ، کار هایی انجام می دهند که موجب رشد و پیشرفت دیگری می شود. در صورتی احساس اعتماد به نفس می کنند که دیگری آن ها را تایید کند. به این ترتیب فردیت برای آن ها معنی ندارد و خودشان اصلا وجود ندارند.
ث)شخصیت وابسته ی نا آرام: این افراد مانند سایر افراد وابسته ، سلطه پذیرند ، در حالی که برای راهنمایی و کسب حمایت به دیگران وابسته اند اما بسیار نگران هستند ، به راحتی آشفته و مشوش می شوند و با کوچکترین نشانه ی جدایی ، دچار اضطراب می شوند. معمولا خشمگین هستند و خشم خود را نسبت به کسانی نشان می دهند که نمی توانند نیاز های مراقبتی و امنیتی آن ها را ارضا کنند(گلشنی،1389)
فهرست منابع
گلشنی،فاطمه(1388).اختلالات شخصیت.تهران:قطره.
ساراسون،ایرون جی، ساراسون،بارباراآر(1387).روان شناسی مرضی.(ترجمه بهمن نجاریان و همکاران).تهران: رشد.
مجتهدی،یوسف و همکاران(1380).روانپزشکی.تهران:آسمان.
Spitzer,R.L.,Williams,J.B.W(2000).An empirical study of the issu of sex bias in the diagnostic criteria of DSM-III axis II personality disorders.American psychologist.
Jang,k.L.(2005).The Beharioral Genetics of psychopathology,A clinical Guide,.university of Brittish Columbia,Mahwah, New sersey londonS